زن دیگری وارد آشپزخانه میشود. مارتین است. به نظر میرسد از شارلوت کمی بزرگتر باشد.
مارتین اوه اینها رو ببین، شما دو تا دوباره همدیگه رو پیدا کردین... شوهرت داره یه ماجرایی رو تعریف میکنه، همه از خنده رودهبر شدن... راستی ژرژ، آفرین بهت، خوب خودتو نشون دادی، ازت ممنونم. ژاک از رفتارت شوکه شده بود. واقعاً عجب سلام علیکی شد...
ژرژ الان میخواستم برم معذرتخواهی کنم، خواهر جون... میرم براش یه دهن آواز میخونم، یا حتی یه شعر خوشآمدگویی. مطمئنم تحت تأثیر قرار میگیره.