پس از ویرایش رمانهای دروازههای آتش، امواج جنگ و باقیماندههای آمازون، من اوّلین کتاب غیرداستانی استیون پرسفیلد با عنوان جنگ هنر را منتشر کردم. وقتی این کتاب را به نمایندگیهای فروش معرّفی کردم – در آنهنگام شرکت انتشاراتیِ کوچکی را موسوم به «کتابهای زمین ناهموار» اداره میکردم – به خود گفتم که این کتاب کوچک که هیچ زندانیای آن را نمیخواند، میتواند کتابی پرفروش برای همۀ زمانها باشد. اکنون ده سال از آن تاریخ گذشته است و کتاب استیو، با فروش صدها هزار کپی در دفترِ کار، در کنار تخت و بهعنوان کتابی مرجع، الهام بخشِ واجبی برای همۀ هنرمندان فعّال است.
آیا هرگز به یک سطل زباله در پاریس یا سنگفرشی در ریودوژانیرو و یا دالانی در دوبلین بهدقّت نگریستهاید؟ حرفم را باور کنید اگر بگویم که سازندۀ آن اشیاءِ کاربردی مردان و زنانی خلّاق در هنر بودند. وقتی صنایع دستی با ممارست و حرفهایگری درهمآمیزد نتیجۀ کار تاثیرگذار خواهد بود. گاهی این ساختهها فناناپذیر میشوند.
امّا پرداختن به خلق اثر مقولهای متفاوت است؛ وقفه در نویسندگی، اضطراب هنری و یا خستگی به صورت کلّی ـ این مشکلات درونی بدخیم که ما را از ندای درونِ ما دور میکند ـ میتوانند قاتل ما باشند. ما در نقّاشی، نویسندگی، شروع یک حرفۀ جدید، فعّالیّت در امور خیریّه و یا حتّی در کاری که با همۀ توان به آن مشغولیم، با وزوز مزاحم انتقادگرِ مداوم ذهن خود مواجه میشویم.