کتاب دوست داشتم هر شب به پیادهروی بروم و دیگر داستانهای اوبابا به نویسندگی برناردو آچاگا با ترجمهای از علیرضا شفیعی مجموعه داستانی جذاب است از زندگی در اوبابا؛ یک دهکدهی عجیبوغریب و دورافتاده در باسک. آدمهای مختلفی در اوبابا زندگی میکنند؛ از روشنفکران گرفته تا چوپانان و دانشآموزان که هرکدام بهنوعی در داستانهای این کتاب نمود پیدا میکنند. زبان طنز و نیشدار آچاگا، چاشنی این داستانها هستند.منتقد سایت ایندیپندنت در معرفی کتاب آورده که کتاب بر خلاف عنوان و ظاهرش یک رمان نیست و از طرفی نمیشود آن را مجموعه داستان نامید بلکه غالب متفاوتی دارد. او قدرت نویسنده در اشاره به آثار نویسندگان مشهور و الهام گرفتن از آنها و علاوه بر آن استفاده از سنتهای مردم باسک را تحسین کرده است.