یکی بود، یکی نبود. در آبگیری زیبا، دو مرغابی و یک لاک پشت زندگی میکردند. آنها هر روز صبح با طلوع خورشید از خانههایشان بیرون میآمدند و تا غروب در داخل برکه شنا میکردند. مرغابیها از داخل برکه ماهی میگرفتند و میخوردند. لاکپشت کوچولو هم از گیاهان کنار برکه غذا میخورد. آنها دوستان صمیمی و خوبی بودند و در کارها به هم کمک میکردند. آنها در کنار هم به خوبی و خوشی در آن آبگیر زیبا زندگی میکردند.