کریستوفر دورنگ بهطرز غریبی سرگرمکننده است. چه آن زمان که نمایشنامهاش هجو نمایشنامهی دیگران است و چه هنگامی که درمورد نابودی نمادها و اسطورههای یک خانوادهی خوشبخت امریکایی قلم میزند و چالشی پرهیجان درمورد مسائل متفاوت اجتماعی بهراه میاندازد. در همهی این موارد مخاطب را به وجد میآورد و با خود همراه میکند. دلیل تمام این موفقیتها داشتن قدرت تخیل بسیار بالا، نوآوری و جسارت است. او با بهره از خلاقیت و روح آنارشیگرایی که دارد، مخاطب را با خندههای بسیار و سرگرمی بیانتها سرشار میکند. آدم گاهی فکرمیکند، موقع خواندن برخی از نمایشنامههای او ممکن است از خنده رودهبر شود.
بااینهمه، در تمامی آثارش نگاه تراژیکش به دنیا به چشم میخورد. او از اولین اثری که نوشته است تا به امروز نسبت به این سؤال عمیق و مهم متعهد مانده است: «طبیعت و هدف کائنات چیست و موقعیت انسان در درون این مجموعه کجاست؟» خنده در آثار دورنگ نهتنها جایی برای نفس کشیدن و خلاصی از مشکلات، که پناهگاهی موقتی و نیز گاهی بهعنوان تنها راه رستگاری در نظر گرفته میشود. در روح اثر و فرم، کارهایش به آثار یونسکو بسیار نزدیک است و خود او از طرفداران پروپاقرص نمایشنامهنویس عصر کلاسیک ادبیات نمایشی، آریستوفان، است. خواننده در نمایشنامهی خواهرماری ایگناتیوس همهچیز را به شما میگوید با حالوهوایی نزدیک به نمایشنامهی درس اوژن یونسکو مواجه میشود. موقعیتهای فراواقعی و جالبی که یونسکو در فضای غیرمنطقی و غیرروایی ایجاد میکند بهوضوح در نمایشنامههای دورنگ به چشم میخورد.
دورنگ در فضای معناباخته و اجتماع بیمنطق، معنا را فریاد میزند. گاهی در نمایشنامههایش فضا آزاردهنده است، همانطور که در آثار آریستوفان بود. و این آزاردهندگی در جهت آن است که مخاطب زشتیها و کاستیهای خود را ببیند. حتی اگر بیرحمانه است. او معتقد است که تنها از این طریق است که ما شروع به ساختن و اصلاح خود میکنیم. کریستوفر دورنگ با استعداد غریبش بیش از آنکه به تاریکی بد بگوید، شمعی میافروزد.
هوارد استاین