خلاصۀ نمایشنامۀ خاله روشور ماجرای زنی (ماه سلطان) است که با دخترش به حمام میروند تا مراسم حمام زایمان دختر را با زنان دیگر انجام دهند. دلاک این حمام به همراه جمیل خواهرزادهاش (که مردی لال است) در انتظار آنها هستند و در آرزوی گرفتن انتقامِ مادر مرد که به دست ماه سلطان کشته شدهاست. آنها زائو را گروگان گرفتهاند تا ماه سلطان را نزد او ببرند و با ترساندن او، سبب مرگش شوند. آنها همچنین از مردی که با همدستی ماه سلطان، زبان جمیل را از حلقومش بیرون آورده، انتقام میگیرن