شما این کتاب را در دست دارید و این یعنی احتمالاً نگران فرزندتان که به او عشق میورزید هستید. شاید دختر کلاسسومیتان مدام نگران است. او پشتسرهم میپرسد: «اگه اون اتفاق بیفته چی؟» شاید صحبتهای دوستانتان را دربارهی اضطراب شنیدهاید و اینطور احساس کردهاید که این صحبتها وضعیت فرزند در مقطع راهنماییتان را توصیف میکنند. شاید راجعبه چرخهی افکار تکراریای که اغلب اضطراب را ترسیم میکنند مطلبی خواندهاید و متوجه شدهاید نوهتان بهطور منظم درگیر افکار خاصی میشود. شاید تغییر برای یکی از فرزندانتان مشکل باشد. شاید دخترتان اغلب عصبانی میشود و به نظر میرسد پشت این عصبانیت چیزی بیشتر از لجاجت معمول نوجوانها نهفته باشد. شاید آنچه واقعاً میخواهید این باشد که دخترتان شجاعت و قدرتی را که میدانید خداوند در وجودش قرار داده است بیابد.
وضعیت هرچه میخواهد باشد، خوشحالم این کتاب را انتخاب کردهاید. برای دلایل بسیاری خوشحالم. اول از همه، ازقرارمعلوم ما در دنیایی پر از اضطراب زندگی میکنیم. نگرانی بین نسلهای متعدد ریشه دوانده است و زندگی کودکان دوستداشتنیمان را عمیقاً متأثر کرده است. درحقیقت در آمریکایِ امروز اضطراب یکی از مسائل شایع بین کودکان است. بیشاز ۲۵ سال است که به کودکان و نوجوانان مشاوره میدهم و طی سالهای اخیر، تابهحال ندیدهام چیزی بهاندازهی نگرانی و اضطراب زندگی کودکان را آشفته کند.
-قسمتی از متن کتاب-