در یک روز تابستونیِ گرم و آفتابی، لیبی ویمبلیِ کوچولو به همراه خانواده اش برای گردش به جنگل رفتن.
این دختربچهی سیاهپوستِ مو فرفری، عاشق ماجراجویی و پیدا کردن سرگرمیهای تازه بود.
به همین علت، برای رفتن به این اردوی تفریحی، خیلی هیجان داشت.
وقتی لیبی به همراه پدر، مادر و برادر کوچیکش استوآرت، به رودخونهی گوزنها که از دل جنگل عبور میکرد رسیدن، همونجا توقف کردن و برای اردو زدن آماده شدن.
زمانی که پدر و مادرِ دخترک مشغول جابهجایی وسایل و خالی کردن ماشین بودن، دو خوا هر و برادر کوچولو، به سمت دریاچه رفتن تا از نزدیک به سنگهای داخلش نگاه کنن.