وقتی به محل حادثه رسیدیم، عدهی زیادی لبهی دره، جایی که تریلی سقوط کرده بود، جمع شده بودند. تریلی گاردریلها را درهم کوبیده و چندصد متر توی دره سقوط کرده، و بهپشت روی تختهسنگهای رودخانه فرود آمده بود. همچنین، بهطرز اسفباری کوچک بهنظر میرسید. دود غلیظ سیاهی که از اتاق تریلی برخاسته بود در هوا پراکنده میشد. مادرم پرسید کسی رفته تصادف را به پلیس گزارش بدهد یا نه؟ معلوم شد یک نفر رفته. ما هم لب صخره کنار بقیه ایستادیم. هیچکس حرفی نمیزد. مادرم بازویش را دور شانهی من حلقه کرد.