از این همه جا در فروشگاه دومینیک به او برمیخورم. داخل یخچال دنبال توت فرنگیهایی که در اسموتی صبحانهام میریزم میگردم که صدایی مردانه از جایی در سمت راست و خارج از دیدم میگوید: «آنیکا؟» لحن صدایش خالی از اطمینان است. از گوشهی چشم، میتوانم لحظهای چهرهاش را ببینم. ده سال است همدیگر را ندیدهایم و با وجود اینکه معمولاً برای به خاطر آوردن چهرهی افراد مشکل دارم، لازم نیست از او بپرسم خودش است یا نه. میدانم خودش است. تمام تنم میلرزد. مثل لرزشهای خفیف ناشی از عبور قطاری در دوردست. از اینکه در معرض سرمای یخچال هستم، خوشحالم، چون حرارت بدنم بهسرعت در حال بالا رفتن است. میخواهم درِ یخچال را ببندم، توت فرنگیها را فراموش کنم و نزدیکترین خروجی را پیدا کنم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 269 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۵۸:۰۰ |
نویسنده | ترِیسی گارویس گرِیوز |
مترجم | بهاره شریفی |
ناشر | نشر سنگ |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۴/۱۸ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی خوب بود، داستان پر از احساسات انسانی و بسیار لطیف بود،شخصیتها خیلی دوستداشتنی بودند، گرچه ماجرای خاصی نداشت ولی بیان گذران سادهی زندگی، تصمیمها و تغییرها جالب بود و پایان واقعا خوبی داشت. ترجمه هم عالی و روان بود.
از وقتی متوجه شدم دختر داستان به طیف اوتیسم مبتلا است داطتان خیلی برام جذاب شد و تصوورم ازن بود که مسیر قصه روی این قضیه متمرکز میشه که نشد.