اودیپوس: بگذار هرچه میخواهد بشود. من باید راز نژاد خود راـ هرچند فرومایه و پستـ بگشایم.
او بهسبب غرور زنانهاش از تبار ناچیز من شرمناک است. من فرزند سرنوشت، سرنوشت بخشایندهام و مرا شرمی نیست. او مادر من است و فصول خواهران من و فرازونشیب عمرم همپای آنان بوده است. با چنین نژادی هرگز نمیخواهم چیزی باشم جز آنچه هستم و میخواهم بدانم که هستم. (سوفوکل ۱۱۳)
اگر در نمایشنامۀ نخستین آدم کُرتیس جیسن میخواهد حلقۀ مفقوده بین انسان و حیوان را، حتی به بهای سفر به دورترین نقاط دنیا، کشف کند، اونیل، بهعنوان نمایشنامهنویس، تلاش میکند در فرهنگ امریکای دهۀ ۱۹۲۰حلقۀ مفقودۀ بین تئاتر زمانهاش و تراژدی یونان باشد. او میخواست با زنده کردن مفاهیم اصیل تراژدی و انسان تراژیک، آنگونه که مراد سوفوکل (۴۰۶-۴۹۶ پ.م.) بود، انسان ازخودبیگانۀ جامعۀ امریکا را به خانهتکانیِ شناختی وادارد.
در همین زمینۀ آزمودن صورتهای دراماتیک است که باید او را از بانیان تئاتر تجربی در امریکا دانست.
-از متن کتاب-