موقعیت بعضی از اشخاص در نمایشنامههای اونیل موقعیت موجوداتی است که در تار عنکبوت گیر میافتند. تفاوتی نمیکند که این موجود ژنرال دستنشاندهای باشد که نمایندة شرکتی که او را به قدرت رسانده و برایش تعیین تکلیف میکند، پدری باشد که تمام دارایی خود را برای پسرش در بُنِ گرة طناب داری قایم کرده، اما زبانش قاصر از بیان این شیرینکاری است یا تیرهبختانی در اعماق جامعه باشند که از بد حادثه در این تار گرفتار آمدهاند.
“وقتی بچه بودم بهخاطر دزدی فرستادنم کانون اصلاح تربیت، ولی تقصیر من نبود. من قاطی یک گروه بزرگتر از خودم شده بودم و نمیفهمیدم چه کار دارم میکنم. اونا از من یه خلافکار ساختن. وقتی از اونجا در اومدم، سعی کردم آدم درستی باشم و بچسبم به یه کاری، اما به محض اینکه کسی میفهمید من تو اصلاح تربیت بودم، اخراجم میکرد. همون کاری که با تو کردن. بعد من برگشتم سر دزدی که از گشنگی نمیرم. اونا هم گرفتنم و اینبار پنج سال برام بریدن. بعد من دیگه وادادم. دیدم فایده نداره.
-از متن کتاب-