«فراوانی» مفهومی است قریب و غریب. ما انسانها در اندازهها محدود هستیم، ولی هستی نامحدود است. چطور است که بعضی از ما خیلی چیزها را فراوان داریم، ولی باز خود را در کمبود سعادت میبینیم؟ چگونه است که گاهی با اینکه در سعادت و سلامت هستیم، حسرت داشتهها را داریم و در کمبود به دنبال فراوانیِ چیزها میگردیم؟ فراوانی برای ما چه معنایی دارد؟ کمبود برای ما چه معنایی دارد؟ آیا فراوانی و کمبود دو روی یک سکه است؟ آیا فراوانی و کمبود مربوط به داشتههاست؟ وقتی داشتهها زیاد باشد احساس فراوانی میکنیم و اگر کم احساس کمبود؟ براساس نظریات این کتاب در مییابیم که تجربهی فراوانی یا کمبود مربوط به داشتهها نیست، بلکه چگونگیِ بودن ما با داشتههاست که این تجربه را برای ما ایجاد میکند.