میراث فکری و عملی فردریش انگلس بهویژه در دهههای اخیر مناقشهانگیز بوده است. گروهی به نفی کامل آن دست یازیدهاند و گروهی چشمبسته آن را پذیرفتهاند. این کتاب مسیری خلاف هر دو آنها میپیماید: از یک سو، به ارزیابی انتقادی اتهامهایی میپردازد که به تفکر و عمل انگلس وارد شده و از سوی دیگر، از طریق این ارزیابی، خودِ میراث فکری ـ عملی او را بازخوانی میکند. متنهای پایانی کتاب که به قلم او هستند نیز برای کمک به همین ارزیابی انتقادی برگزیده شدهاند. اینها همه تلاشی کوچک برای بیرون آوردن میراث او از زیر خروارها بداندیشی و بدفهمی است.