کلاغ سفید، قصهی بچه کلاغی به اسم پرسیاه است که در اولین روز پروازش توسط شکارچی زخمی میشود. پرسیاه روی خرمن گندمها در مزرع های سقوط میکند، مزرع های که پسربچهای بنام نیک در آن مشغول کار است. نیک، پرسیاه را به
دامپزشکی میبرد. پرسیاه بعد از چند روز به هوش میآید، اما متوجه میشود دیگر نمیتواند پرواز کند و نزد مادرش برگردد. نیک به او پیشنهاد میدهد برای ادامه زندگیاش، پیش چهار پرندهی او، طوطی، قناری، کبوتر و مرغ برود.
-قسمتی از متن کتاب-