ای لعنتی! نیگا کن تروخدا! انگار ماشین حمل زباله صاف باید بیاد از روی شانس من بیچاره رد بشه و گند بزنه به ما! آخه مگه میشه چهارتا چرخ ماشین یهو بادش خالی بشه؟اه اه اه ... عجب شانسی داری فرید!
به سمت در شرکت برگشت و زنگ آیفون تصویری را فشرد. بعد از چند ثانیه، مش سلیمون جواب داد؛
جانم مهندس! چی شده بابا؟ چیزی جا گذاشتی؟
نه مش سلیمون. یه دقیقه میایی دم در؟
اومدم باباجون