بحرانها در بازتولید سرمایهداری ضروریاند. در دورۀ بحران است که ناپایداریهای سرمایهداری سر برمیآورند و برای ایجاد نسخۀ جدیدی از محتوای سرمایهداری، بازآرایی و بازمهندسی میشوند. چیزهای زیادی زدوده و دور ریخته میشوند تا راه برای نسخۀ جدید باز شود. چشمانداز مناطقی که زمانی مولد بودند به زمینهای مردۀ صنعتی بدل میشوند. کارخانجات قدیمی را تخریب میکنند و تغییر کاربری میدهند. محلههای کارگری اعیانسازی میشوند. در مناطق دیگر، املاکِ کوچک کشاورزی و مستغلاتِ سرفها با کشاورزیِ صنعتیشده در مقیاس کلان یا با کارخانجات پرزرقوبرق جدید جایگزین میشوند. شهرکهای تجاری، مراکز توسعه و تحقیق و مراکز انبارداری و توزیع عمدهفروشی در همهجا و در میان مسکنهای حومۀ شهری پراکنده و با تقاطعهای شبدری به یکدیگر مرتبط شدهاند. شهرهای مرکزی بر سر اینکه برجهای اداری و ساختمانهای فرهنگی نمادین کدامیک بلندتر و مسحورکنندهتر است با یکدیگر در رقابتاند. ابرمراکز خرید همان گونه که در شهرها زیاد میشوند در حومهها نیز تکثیر مییابند. برخی از این شهرها، بهگونهای که انگار جهانوطن شدهاند، کاربری فرودگاهی را پیدا کردهاند که انبوهی از گردشگران و مدیران تجاری بیوقفه به آنجا رفتوآمد دارند. اکنون میتوان زمینهای گلف و شهرکهای مسکونیِ محصور را، که زمانی ایالات متحدۀ آمریکا در ساختشان پیشگام بود، در چین، شیلی و هند، در کنار سکونتگاههای خودساخته و حلبیآبادهای پراکندهای مشاهده کرد که رسماً بهعنوان زاغه، فاویلا و باریوس پوبرس پذیرفته شدهاند.