پاره نخست کتاب حاضر شامل دو داستان فلم و یولا میشود که روایتی است از چگونگی راه یافتن خانواده اسناپس به آبادی و ریشه دواندن آنها. تا پیش از آنها آبادی مظهر خیر و راستی تمامعیار بود و مانند هر جماعت انسانی دیگری از همه خصایص نیک و بد آدمی بهرهای داشت؛ ولی با ورود اسناپسها و بهویژه فلم اسناپس، شعر بهتمامی رخ مینماید و چنان میشود که انگار هر چیزی و هرکسی در قیاس با اسناپسها آدمی است نیکوکار. روان آدمی و اثرپذیریاش از شرایط اجتماعی و حرص و آز برآمده از نظام اقتصادی، و خواست اینکه به هر بهایی از نردبان اجتماعی - اقتصادی بالا رفت جانمایه این داستانها است.