زنگ مدرسه به صدا دراومد و بچهها با ذوق و شوق وارد کلاس شدن.
یک سال تحصیلی دیگه شروع شد و دانشآموزها از دیدار دوبارهی دوستهاشون خوشحال بودن.
بِن هم یکی از همون بچهها بود که برای ورزش و بازی توی مدرسه، لحظهشماری میکرد.
عاشق مسابقهی دو و صخرهنوردی بود و بیشتر از همه، دروازهبانی توی فوتبال رو دوست داشت.
در یکی از روزها دانشآموز جدیدی به کلاسشون اضافه شد که صندلیش دقیقا کنار بن قرار داشت.
راج یک پسربچهی اهل هند بود که دقیقا مثل بن از مسابقهی دو و صخرهنوردی خوشش میاومد و همینطور، ورزش مورد علاقهاش فوتبال بود و همیشه دوست داشت دروازهبان باشه.