بیتا دختر کوچک خانوادۀ میرزایی متهم به سوءقصد به همسرش است، که با وثیقهی ملکی آزاد میشود و به خانه باز میگردد. لیلا خواهر بزرگتر که به تازگی درمان بیماری سرطانش تمام شده است، از مژگان خواهر وسطی میخواهد که برای کمک به او، ازآمریکا به خانه بازگردد. مژگان که سالهاست تحصیل در آمریکا را رها کرده و به دبی رفته است، در ملاقات با پدربزرگ، به دروغ خود را بسیار موفق قلمداد میکند. این موضوع باعث عصبانیت لیلا و گلایههای او از مژگان نزد بیتا میشود و در این گفتوگوها به تدریج رازهای زندگی خانوادگی میرزایی فاش میشود.