در زندگی چند تن از فرمانروایان، افسانه، تاریخ و داستان به هم آمیختهاند، چنان که در مورد برخی از آنان جداسازی افسانه و تاریخ از هم ممکن نیست و گاه تخیل نویسندگان و مؤلفان بر واقعیات تاریخی میچربد.
کریم خان زند، یکی از این گونه فرمانروایان است، شاهی که هیچگاه تاج بر سر ننهاد، بر اریکه قدرت ننشت، تختنشین نشد و در تمامی دوران زندگیش، خود را از هیچ کس برتر ندانست. کریم خان با مردم، از هر طبقه و قشری که بودند، به نیکی نشست و برخاست میکرد و هنگامی که در میان مردم حضور مییافت، نه نگهبانانی همراه داشت و نه پیش مرگانی.
حضور در اجتماع، بیسودجویی از اقدامات ایمنی، نشانهی آن است که او در مدت زندگیاش، به خصوص در سالهای پادشاهیش چنان مردانگی و دادگری را مدنظر داشت، که هیچ کس به خصومت با او برنمیخاست، و قصد جانش را نمیکرد.
زندگی این شاه، که هرگز از عنوان پادشاهی استفاده نکرد و به وکیلالرعایا بودن، قناعت ورزید، از دو جهت قابل بررسی است، یکی با بهرهگیری از تواریخ و زندگینامههای مستندی که دربارهاش پرداختهاند و دیگر تاریخ به روایت مردم است.
در این کتاب، سعیمان بر آن بوده است، زندگی این بزرگمرد تاریخ ایران زمین، به گونهیی در بوته بررسی قرار گیرد و در ضمن نیمنگاهی به وقایع زمانش، یک شخصیتپردازی غیرمغرضانه درباره زندگیاش انجام گیرد.
هم زندگی خصوصی و خصایل و اقدامات مثبت و منفیاش، در کمال اختصار در این کتاب انعکاس یابد و هم برای حلاوت بخشیدن به مطالب کتاب، اوضاع اجتماعی زمانش به بررسی کشانده شود.