نوشتن این کتاب حدود ۱۵ماه طول کشید. در این ۱۵ماه بیشمار عکس با موضوع زنان دیدم، عکسهایی دردناک و اندوهبار، عکسهایی فجیع، عکسهایی که دیدنشان نَفَسم را میگرفت و از پایم میانداخت. من برای مجالِ نَفَسکشیدن و دوباره برخاستن و کار کردن گاهگاه به سراغ عکسهایی رفتم که شاد بود و زیبا بود و امیدبخش بود و آرامش زنان بود و احترام به آنان بود، و اینها چه خوب بود. عکسهایی که کمیاب بود. والتر بنیامین بدرستی گفت که «عکاسی موفق شده نکبتِ فقر را، به کمکِ تکنیکی بینقص و باب روز، به موضوع لذت تبدیل کند». حالا میبینیم عکاسی فقط فقر را نیست که زیبا و موضوع لذت نشان میدهد، این رنج زنان است، در فقر یا بیرون از فقر، رنج بشری، ترس و یأس و تنهایی، که از زیبایی در عکسهای «باب روز» تبدیل به کالایی برای عیشِ چشم و رونقِ کسب شده است. انتشار عکسی فجیع در کنار آگهیِ شکلات و تورهای مسافرتی و محصولاتی برای زیباییِ چشم و ابرو، و یا شرکتِ عکاسِ آن در این یا آن مسابقه و برنده شدن و جایزه در دست عکسی بیادگار گرفتن زیرِ عکس برندهشده که زنی ترسیده و تحقیرشده را نشان میدهد.