
خورخه لوئیس بورخس
آخرین مصاحبه و گفتگوهای دیگر
نسخه الکترونیک خورخه لوئیس بورخس به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره خورخه لوئیس بورخس
از چهارراه هاروارد تا آپارتمان بورخس در خیابان کنکورد چهار یا پنج چهارراه فاصله بود، با وجود این برای ما پیمودن این مسافت همچون سفر دریایی اودیسه بود. فکر میکنم هیچ یک از جزئیات آن شب، یا حداقل تقریباً هیچ یک از جزئیات آن شب را فراموش نکردهام. یادم میآید بعد از باران هوا آرام بود. چشمان فلو همچون لیموهای گرمسیری سبز و درشت بودند. آینههای هتل کنتیننتال را به یاد میآورم که در برابرشان ایستادیم تا ظاهرمان را مرتب کنیم و هزاران برگ خیسی را که روی سطح پیادهروها ریخته بود هنوز به خاطر میآورم. یادم میآید آدرس را اشتباه رفتیم، زنگ دری را زدیم و زمانی که خانمی جواب داد که هرگز حتا اسم بورخس را هم نشنیده بود، شتابان عذرخواهی کردیم. یادم میآید چطور برگشتیم و تقریباً تمام مسافت یک چهارراه را میخندیدیم. خندهای در نشئۀ رؤیا، نگرانی و شعفی سُکرآور. بعد از پشت شیشۀ در او را دیدیم، عصا به دست. و مردی که چوب زیربغل داشت به او کمک میکرد تا سوار آسانسور شود. به سرعت وارد ساختمان شدیم، خودمان را معرفی کردیم و به هر دو نفر کمک کردیم سوار آسانسور شوند. مرد دیگر که سیوچند ساله بود فیزیکدانی از دانشگاه امآیتی بود که به بورخس در مطالعاتش در زمینۀ ادبیات ایران کمک میکرد. بورخس کتوشلوار خاکستری ساده، اما بسیار شیکی پوشیده بود و کراوات آبی روشنی بسته بود. آپارتمان کوچکی که بورخس و همسرش در آن ساکن بودند، به شکل خاصی خالی به نظر میرسید. در قفسۀ کتاب حدود ده الی پانزده جلد کتاب بود، در اتاق نشیمن تلویزیونی دوازده اینچی و روی میز تعدادی مجله بود. ابتدا بورخس عصبی یا کمی ناراحت به نظر میرسید، مخصوصاً وقتی ما هدایا را به او دادیم. همسرش با تعدادی از دوستانش بیرون رفته بود و بنابراین فلو با خوشحالی وظیفۀ خانم خانه را برعهده گرفت. بعد به آشپزخانه رفت تا گلدانی را برای گلهای رُز آب کند.
نظرات کاربران درباره خورخه لوئیس بورخس