
آدمربایی در مدرسهی شبانهروزی
باشگاه دختران قهرمان- جلد اول
نسخه الکترونیک آدمربایی در مدرسهی شبانهروزی به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره آدمربایی در مدرسهی شبانهروزی
«از دست رفتیم!» فلو با احتیاط انگشتش را روی دیوار صخرهای کشید: «انگار واقعاً حبسمون کردن! این مدرسه بدترینِ بدترینِ بدترینِ…» پینا موی بافتهی بلندش را از دو سوی شانهاش به عقب انداخت و گفت: «ببین، وقتی عقرب رو انگولک میکنی، دیگه برای یه نیش غُر نزن.» فلو آهی کشید: «میشه داستانهای سرخپوستیت رو بذاری برای یه وقت دیگه؟ موضوع آبرومه که داره میره!» چشمهای پینا گرد شد: «آبروت؟ موضوع فقط یه شرطبندی احمقانه با چندتا پسر احمقه!» «که من باید ببرم! و برای همینه که هر جور شده باید از اینجا برم بیرون!» «صورتت حسابی قرمز شده.» فلو غُرغُر کرد: «مثل اینکه یادت رفته با کله از پنجره آویزونم؟» پینا از پنجره به بیرون خم شد و به دوستش که اینور و آنور تاب میخورد لبخندی زد و گفت: «چهجوری یادم بره؟ خودم پاهات رو گرفتهم! بکِشَمِت بالا؟» «نه، اول باید یه جایی تو این دیوار پیدا کنم که بتونیم قلاب توش بزنیم و طنابمون رو داخلش بندازیم.» پینا باخونسردی گفت: «باشه.» و به دیوار تکیه داد؛ انگار یکی از عادیترین کارهای دنیا این است که پاهای بهترین دوستت را محکم بگیری و او در ارتفاع بسیار زیادی از پنجره سروته آویزان باشد. ولی فلو و پینا دوستان معمولی نبودند و به یک مدرسهی معمولی هم نمیرفتند. فلو و پینا شاگردان ماتیلدا - ایمپِراتریکس، مدرسهی شبانهروزی دخترهای نخبه، بودند. این مدرسه فقط دخترانی بااستعداد خارقالعاده را قبول میکرد. در واقع فقط دخترانی که با استعدادشان میتوانستند دنیا را بهتر کنند به این مدرسه راه پیدا میکردند... -از متن کتاب-
نظرات کاربران درباره آدمربایی در مدرسهی شبانهروزی