من از روی پل توی رودخونه افتادم و بدنم در آب سرد فرو رفت، آب از لای سوراخ دندونم به تمام بدنم نفوذ کرد و من الان تا خونه شنا میکنم و میرم. رودخونه من رو توی خودش جا میده و کیلومترها من رو با خودش حمل میکنه. اون من رو به دریای شمالی میرسونه و با یه موج به سمت شمال حرکتم میده، اول نروژ و سپس فنلاند و بعدش از روسیه و از آبهای یخزدهی قطب جنوب هم رد میشم. وقتی که سطح آب یخزده باشه، من میرم زیر آب و از اونجا شنا میکنم و شاید هم یه ماهی و یا شاید یه نهنگ من رو با خودش میکشونه. کل روسیه و کل سیبری رو من از قطب شمال گذشتم، خیلی راه طولانی بود!