«سلام، اسم من رولف است و من یک معتاد به اخبارم.» اگر مثل گروههای ترک اعتیاد برای افراد الکلی، گروههای ترک اعتیاد برای معتادانِ خبر هم وجود داشت، من خودم را اینطور در گروه معرفی میکردم، با این امید که درکم کنند. از آن روزها الآن بیش از ده سال گذشته است.
همه چیز خیلی عادی شروع شد. من که در یک خانوادهٔ طبقه متوسط به دنیا آمدهام، با روال روزمرهٔ خبری بزرگ شدم. اگر شما هم دههٔ هفتاد جوان بودهاید احتمالاً آن روال را بهجا میآورید. هر روز هفته رأس ساعت شش و نیم صبح میشنیدم که پسر روزنامهفروش روزنامه را در صندوق پست جلو در ورودی خانه میانداخت. چند دقیقه بعد مادرم لای در را باز میکرد و خیلی حرفهای با گردش مچ دست روزنامه را از صندوق میکشید بیرون -حتی لازم نبود پایش را از خانه بگذارد بیرون. در مسیر آشپزخانه، روزنامه را دو قسمت میکرد و یکی را جلو پدرم میگذاشت (خودش تصمیم میگرفت کدام یکی را) و دیگری را برمیداشت برای خودش. وقتی که صبحانه میخوردیم، پدر و مادرم هر کدام نگاهی به صفحات خودشان میانداختند و بعد با هم عوضشان میکردند. رأس ساعت هفت، به مجلهٔ خبری رادیو ملی سویس روی ایستگاه دی اس آر گوش میدادیم. کمی بعد، پدرم میرفت سر کار و ما بچهها به مدرسه فرستاده میشدیم. ظهر همهٔ خانواده برای صرف ناهار دور میز جمع میشدند. بعد حوالی ساعت ۱۲:۳۰ بعدازظهر، نوبت بخش بعدی خبرهای رادیویی بود.