بخشی از کتاب:
حجرهی پریا همیشه شلوغ و پرشور و پرالتهابه، اما در طول اون دو هفته شده بود اتاق جنگ! هفت نفر که همه سرشون تو لپتاب بود و چندین کتاب قطور اطرافشون بود و تندتند باهم حرف میزدن و مطالب رو هماهنگ میکردن، صحنهی اتاق فرمانهای جنگ رو به وجود آورده بود! پریا خان اسم اون پروژه رو گذاشته بد:«پروژهی آتا»! رمز عملیاتمون هم «یا امالبنین» بود. افسر شاخص اون پروژه هم «نسیم» بود. بقیه هم ادوات و نخود و لوبیای مباحث رو میفرستادن پیوی نسیم خانوم و اونم مطالب رو خرج میکرد! «جنگ» به معنای واقعی کلمه بود.