در یک روز آفتابی خانوادهی کایلا که برای گردهمایی کشاورزها ثبت نام کرده بودن، سوار کامیونشون شدن و به سمت مزرعه حرکت کردن.
کایلا دختری عینکی، با موهای قرمز و فرفری بود که همیشه دوست داشت در کاشت و پرورش سبزیجات و میوهجات به پدر و مادرش کمک کنه.
به خاطر همین، هر سال برای شرکت توی این گردهمایی لحظه شماری میکرد.
این مراسم در طول تابستون ادامه داشت و در اولین روز، هر خانواده از کیسهی دونهها به شکل شانسی، بذری رو برمیداشتن و پرورشش میدادن.