یکی از اولین گلولهها از پنجرۀ باز دستشویی وارد میشود؛ بالای جایی که لوکا ایستاده است. لحظات اول به فکرش هم نمیرسد که گلولهای از بالای سرش رد شده و فقط شانس با او یار بوده که گلوله بین دو ابرویش ننشسته است. به سختی متوجه صدای خفیف عبور گلوله میشود که از بالای سرش رد شده و به دیوار کاشیکاری شدۀ دستشویی میخورد، اما سیل گلولههای بعدی، سروصدای بلند، ترسناک و مهیب از خود به جای میگذارد و تقتقتق پیاپی تفنگها را به دنبال دارد.
کتاب، واقعا به زیبایی به بیان رنج هایی که مردم را وادار می کند از زادگاهشان دل بکنند وخود شان را به سفر پر مخاطره مهاجرت غیر قانونی بسپارند ،می پردازد.عمیقا خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد.
5
کتاب شخصیت پردازی قوی داره و مشکلات مهاجرین بررسی میکنه و وضعیت نارکوها در مکزیک بازگو میکنه