رابرت وستال نویسنده کتاب گربه بلیتس در سال ۱۹۹۳ در تاینساید انگلستان به دنیا آمد و در هنگامه جنگ جهانی دوم بزرگ شد. او در دانشگاه در رشته هنرهای زیبایی و مجسمهسازی تحصیل کرد. او از سال ۱۹۸۵ تا زمان فوتش در ۱۹۹۳ تمام وقت خود را صرف نوشتن، خاصه برای نوجوانان و جوانان، کرد. تاکنون آثار او برنده جوایز متعددی شدهاند. کتابهای «مسلسلچیها»، «خلیج» و «قصههای ارواح» از آثار رابرت وستال هستند. وستال کتاب «گربه بلیتس» را در سال ۱۹۸۹ نوشت و در همین سال برنده جایزه اسمارتیز شد. داستان کتاب «گربه بلیتس» از آنجایی شروع میشود که گربهای دوستداشتنی بهنام لرد گرت در پی صاحبش که خلبان نیروی هوایی است و در دوران جنگ جهانی دوم برای ماموریتی طولانی خانوادهاش را ترک کرده است، راهی سفری طولانی میشود. لرد گرت در سفر خود با افراد بسیاری برخورد میکند و روایتگر بخشی از تاریخ جنگ جهانی دوم میشود. لرد گرت افراد زیادی را در این سفر ملاقات میکند، و اتفاقات زیادی را به چشم میبیند. اولین کسی که لرد گرت با او آشنا میشود گروهبان میلم است. او دوران سختی را میگذراند و بسیار آشفته است زیرا آلمانیها تنها ۳۰ کیلومتر با انگلستان فاصله دارند و تنها لشکرش که پسرش تامی هم جز آنها است، به محاصره دشمن درآمده است. او در این سفر با سوزان، بیوه زنی که بعد مرگ همسرش از زندگی ناامید شده است و هیچ انگیزهای برای زندگی ندارد هم آشنا میشود و او را از شرایط بد روحی نجات میدهد. روزی که لرد گرت برای ادامه سفرش سوزان را هم رها میکند بچهاش را برای همیشه به سوزان میسپرد. لرد گرت ماموریتهای بسیاری را تجربه میکند و در تمام آنها جان سالم به در میبرد. در آخرین سفرش لردگرت خود را به صاحبش میرساند او در ابتدا گربهاش را نمیشناسد چرا که خیلی گنده و چاق شده است اما وقتی موهای سفید زیر چانهاش را میبیند و وقتی لرد گرت طبق عادت همیشگیاش روی زانوی او مینشیند، او را میشناسد. کتاب «گربه بلیتس» نوشته رابرت وستال با صدای مهیار ستاری شنیداری شده است. - در بخشی از کتاب صوتی «گربه بلیتس» میشنویم: «او حتی به طور مبهم میدانست صاحب واقعیاش باید در جایی در پیش رویش باشد که این را دیگر کبوترهای جلد هم نمیدانستند. فقط میدانست صاحبش از او دور است، خیلی دور. صدای مهربان او را به یاد میآورد که صبحها صدایش میکرد؛ با دستش که بوی تنباکو میداد او را نوازش میکرد. به یاد میآورد از سروکولش بالا میرفت و او با دستان لطیفش او را نوازش میکرد. به یاد بازی با او در باغ میافتاد... جایی در پیش رو، دوباره حال خوش بیپایانی را تجربه میکرد و میدانست چگونه باید به آنجا برسد....»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 455.۹۴ مگابایت |
مدت زمان | ۰۸:۱۴:۲۶ |
نویسنده | رابرت وستال |
مترجم | مسعود امیرخانی |
راوی | مهیار ستاری |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۱/۳۰ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |