
کتاب دهانت را ببند، چشمهایت را باز کن
نسخه الکترونیک کتاب دهانت را ببند، چشمهایت را باز کن به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب دهانت را ببند، چشمهایت را باز کن
وقتی قدیمیترین خاطرات ذهنم را مرور میکنم، میرسم به آن وقتی که فهمیدم نامم علیرضا است، کمکم فهمیدم وقتی کسی علیرضا است یعنی پسر است و هرکس پسر باشد دختر نیست، معنای دختر و پسر را نمیفهمیدم فقط به من گفته شده بود پسر هستم، من هم قبول کرده بودم. اندکی بعد به من گفته شد تو ربانیها هم هستی، گیج شده بودم نمیدانستم چگونه میتوانم هم علیرضا باشم هم ربانیها، که کمکم معنای اسم و فامیل را درک کردم. در آن دوران علاوه بر اینها چیزی به من گفته شد که شاید بیشتر از چیزهای دیگر در ذهنم نقش بست، به من گفتند تو ایرانی هستی، و ایرانی یعنی کسی که در ایران به دنیا آمده و به احتماًل زیاد زندگی هم میکند و هر کس که در ایران زندگی نکند خارجی است، در آن دوران دنیای من به دو بخش ایران و خارج تقسیم شده بود. آن زمان به من یاد دادند خارج با ایران فرق دارد، خارج خیلی خوب است، مرغهایش غاز است که البته در بعضی از موارد واقعاً بود، همه چیز دارد،خانههایش محکم است، ماشینهایش هم همینطور، مردمشان هم خیلی خوبند، خیلی خوبند یعنی اینکه با فرهنگند؛ با فرهنگ را نمیدانستم یعنی چه، اما انگار هر کس با فرهنگ بود روی زمین آشغال نمیریخت.
نظرات کاربران درباره کتاب دهانت را ببند، چشمهایت را باز کن