نقد و بررسی کتاب سلوک
سلوک، رمانی عمیق و تحسینشده از محمود دولتآبادی، نویسنده برجسته ایرانی است. این رمان داستانی حماسی و پرکشش را روایت میکند که در دل خود، به بررسی مفاهیمی عمیق و فلسفی در باب عشق، زندگی، مرگ و معنای وجود میپردازد. این رمان توسط نشر چشمه منتشر شد، به سرعت به یکی از محبوبترین آثار دولتآبادی تبدیل شد و تاکنون به چاپهای متعدد رسیده است. شخصیت اصلی رمان، مردی میانسال به نام قیس است که زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. سلوک به عنوان یکی از برجستهترین آثار ادبیات معاصر ایران، مورد تحسین منتقدان و خوانندگان بسیاری قرار گرفته است. این رمان به دلیل پرداختن به مفاهیم عمیق انسانی، شخصیتهای پیچیده و جذاب، و نثر قوی و شاعرانه، به عنوان یک اثر ماندگار در ادبیات فارسی شناخته میشود. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان فارسی علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان فارسی فیدیبو سر بزنید.
در رمان سلوک، شخصیتهایی پیچیده و چندوجهی وجود دارد. دولتآبادی با ظرافتی خاص، به توصیف حالات و احساسات درونی شخصیتهای داستان میپردازد. شخصیت اصلی رمان، در جوانی عاشق دختری میشود، اما عشق آنها به دلیل اختلافات طبقاتی و اجتماعی نافرجام میماند. رنج و عذاب قیس از عشق نافرجام، حسرت و پشیمانی او از گذشته، و تلاش او برای یافتن معنا و هدف در زندگی، از جمله مضامین اصلی رمان هستند. عشق، از مضامین اصلی رمان سلوک است. دولتآبادی با ظرافتی خاص، به بررسی زوایای مختلف عشق، از جمله عشق نافرجام، عشق ممنوعه و عشق در دوران پیری میپردازد. مرگ، موضوعی دیگر است که در رمان به آن پرداخته میشود. جستجوی معنای زندگی، آزادی، تقدیر و سرنوشت یکی از دغدغههای اصلی شخصیتهای رمان است. زن در جامعه، از دیگر موضوعاتی است که در رمان به آن پرداخته میشود. دولتآبادی به بررسی جایگاه زن در جامعه و همچنین مشکلات و چالشهای زنان میپردازد. همچنین آداب و رسوم و فرهنگ روستایی، از دیگر موضوعاتی است که در رمان سلوک به آن پرداخته میشود. دولتآبادی تصویری زنده و ملموس از زندگی در روستا، آداب و رسوم و باورهای مردم روستا ارائه میدهد.
محمود دولت آبادی نویسندهی مشهور و محبوب ایرانی، دهم مرداد 1310 در روستای دولت آباد سبزوار به دنیا آمد. او بعد از این که تحصیلات ابتدایی را در دولت آباد گذراند به مشهد رفت و آنجا با تئاتر و سینما آشنا شد. برای تکمیل دانش سینماییاش مشهد را به مقصد تهران ترک کرد و در تئاتر پارس مشغول به کار شد. در دورههای بازیگری آناهیتا شرکت کرد و در آن دوران بازی در نمایشهای مهمی از برتولت برشت، بهرام بیضایی و اکبر رادی را تجربه کرد. در همان زمان یعنی ابتدای دهه چهل دولت آبادی نوشتن را آغاز کرد. اولین داستان او که «ته شب» نام داشت سال 1341 در مجلهای منتشر شد.
او جوایز متعددی بینالمللی زیادی کسب کرده است مهمترینهای آن میشود به نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه اشاره کرد. او دهها رمان و چندین داستان کوتاه و بلند نوشته است و کلیدر که در ده جلد نوشته شده است یکی از مهمترین آثار اوست.
محمود دولت آبادی، غول داستان نویسی ایران، با خلق رمان "سلوک" بار دیگر خوانندگان را به سفری عمیق و تامل برانگیز در اعماق وجود انسان رهنمون میشود. دولت آبادی در سلوک، نثری آهنگین و شاعرانه را به کار میگیرد که گویی موسیقی کلمات در تار و پود داستان تنیده شده است. جملات او گاه کوتاه و گاه بلند و پر از حشو و زوائد هستند، اما در نهایت انسجامی شگفتانگیز و دلنشین مییابند. در رمان با استفاده از کلمات و عبارات دقیق و ظریف، تصاویری زنده و گویا از محیط و شخصیتها خلق شده است. خواننده با خواندن سلوک، گویی خود را در کوچه پس کوچههای شهر، در کنار شخصیتها میبیند و درد و رنج و شادی آنها را لمس میکند. دیالوگهای شخصیتهای سلوک، طبیعی و باورپذیر هستند و به خوبی گویای شخصیت و منش آنها هستند. دولت آبادی از طریق دیالوگها، به عمق وجود شخصیتها نفوذ میکند و لایههای پنهان آنها را آشکار میکند. در رمان سلوک، از تمثیل به شکلی ظریف و هنرمندانه استفاده شده و این تمثیلها و نمادها، عمق و معنای داستان را افزایش میدهند و باعث در درک بهتر مفاهیم خواهد شد. لحن داستان سلوک، متناسب با موضوع آن، گاه غمانگیز و گاه امیدوارانه است. لحن داستان را با حال و هوای شخصیتها و موقعیتهای مختلف هماهنگ است. در نهایت، رمان سلوک، تصویری از ایران در دوران معاصر ارائه میدهد. خواننده با خواندن این رمان، با فرهنگ و تاریخ ایران و همچنین با مسائل و مشکلات مردم این سرزمین آشنا میشود. سلوک بدون شک یکی از آثار فاخر ادبیات فارسی است. خواندن این رمان، تجربهای منحصر به فرد و لذتبخش برای هر خوانندهای خواهد بود.
مردى را مىبیند که در سایه مىرود. به درستى نمىتواند او را تشخیص بدهد. بنابراین نمىتواند بداند یا بفهمد او چگونه آدمى است. فقط احساس مىکند، یا درستتر اینکه گفته شود یک حس گنگ و ناشناخته به او مىگوید آن مرد باید برایش آشنا باشد. امّا هرچه به ذهن فشار مىآورد، نمىتواند تصویر روشنى از او براى خود بسازد، یا حتى چیزهایى از او در خاطرش بازسازى کند. پس چرا احساس مىکند که باید او را بشناسد، که او را مىشناسد، که مىشناختهاست؟ وچرا ذهنش دمى از چالش باز نمىماند؟ و این کنجکاوى... قدم تند مىکند بلکه بتواند نزدیکتر بشود مگر او را بجا بیاورد، امّا آن مرد بىآنکه به خود زحمت بدهد، به نسبت آهنگ گامهاى او، قدمهایش تند مىشود و لاجرم فاصله قیس با او در همان نواخت باقى مىماند. پس امیدى نمىتواند تصور کند براى همبر شدن با او، و اینکه احتمالا بتواند با آن مرد همسخن بشود، که بتواند با دقت نگاهش کند و شاید در سلام و علیکى کوتاه صدایش را بشنود. نه، هیچ امیدى برایش وجود ندارد. سهل است که از همین فاصله مىتواند دریابد که او اهل حرف و سخن هم نباید باشد. سر در گریبان خود دارد و از سایه مىرود. فضاى مهآلود و پرسایه یک شهر اروپایى، آن هم در فصل پاییز اصلا عجیب و غریب نیست. امّا وقتى انسانى گنگ و مبهوت از کنار دیوارى مىگذرد که سنگچینهاى قدیمى و کهنهاش در رطوبتى دایم خزه بسته است، طبیعتِ سایه، سنگینى خاصى پیدا مىکند؛ و چون بهجا مىآورد که آن دیوار قدیمى در مسیرى طولانى خیابان را از گورستان جدا مىکند، جخ احساس مىکند که آن مرد، سایه همیشه، و آن آسمان ابرى چه معنایى مىتواند داشته باشد. پس گنگىِ مبهوت مردى که آرام و یکنواخت از کنار دیوار مىرود، بىآنکه صداى گامهایش شنیده بشود، نباید تعجب را برانگیزد. قیس هم مىکوشد تعجب نکند. ضمن اینکه یقین باطن دارد که باید بتواند او را در ذهنش بشناسد و بجا بیاورد، اگرچه این گرایش به شناخت دیگرى، چیزى بیش از یک کنجکاوى عادى به شمار رود. پس، هم از آن پشتِ لایه مه و نرمههاى باران، مىتواند بینگارد که او باید یقه بارانىاش را بالا زده باشد تا گردن و پس سرش از سوز سرما محفوظ بماند.
اگر شما هم به خواندن رمان و داستانهای فارسی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 526.۵۰ مگابایت |
مدت زمان | ۰۹:۳۵:۰۴ |
نویسنده | محمود دولت آبادی |
راوی | مجتبی شکوری |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۱۲/۲۱ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
مجتبی شکوری ۳ ساعت خمیازه ام بکشه خریدنش می ارزه
کاش آقای شکوری به همون صحبتهای خودشون میپرداختند، مشخصا کتاب خوندن به صورت. کتاب صوتی در تواناییهای ایشون نیست. سلوک کتاب سختیست، و ایشون هیچ تلاشی برای درگیر کردن مخاطب انجان نمیدن، این شکل گفتن شاید برای شعر حافظ زیبا باشد جناب شکوری اما برای یک داستان نه، بی هیجان، سرد، شعر گونه و خواب آور
در متن شکی نیست که اسطوره ادبیات خلق بسیار عالی داشتن،من پیرو ایشون هستم در قلم ،ولی انتقاد بزرگم به چهره های سر شناس که چرا بدون آموزش و صرفا به خاطر شهرت وارد عرصه کتاب گویا میشوند ، در پلتفرم فیدیبو پرطرفدار ترین چهره های سلبریتی هستن اما هیچ کدوم بجز تعداد محدودی هنوز لحن و بیان تخصصی برای کتابخوانی ندارند. با احترام زیادی که برای جناب شکوری قائل هستم و با اینکه قلبا دوسشون دارم ،لحن روایت ایشون رو با آرمان سلطان زاده از آوانامه مقایسه کنید ، ایشون مشکل روایت دارند . میدونم خیلی از طرفداران جناب شکوری عزیزم پیام بنده رو حمل بر ایراد بیخود میکنند اما بنده تخصصم صدا و تواید کتاب گویاست و یکی از کسانی هستم که سالهاست با کتاب گویا زندگی کرده است و هم دو سالی است در زمینه تولید فعالیت میکنم . متاسفانه از نظر کارشناسی ایشون کتاب خوب روایت نمیکنند از نظر شخصی بنده چون صداشون آمیخته با نکات پادکستی برنامه کتاب باز سروش صحت هست ،دلنشینه .
به نظرم صدای اقای شکوری مناسب این قصه نبود،صدای ایشون خوب هست البته ولی نه برای این قصه
من از طرفدار های آقای شکور هستم ، در این که ایشون عالی هستند شکی نیست اما برای معرفی کتاب یا پادکست های خودشان در رادیو راه نه برای خواندن چنین قصه کتاب گویا یا نمایش صوتی یک کتاب نیاز به تخصص دارد مثل آرمان سلطان زاده ، شیما درخشش ، یا مثلا تازگی ها نمایش صوتی ربکا به کارگردانی آقای رضا عمرانی را گوش دادم عالی بود ، آقای شکوری عالی هستند صدای خوبی هم دارند اما خواندن چنین کتاب هایی داستانی نیاز به توانایی صداسازی بالا دارد مثل آقای سلطان زاده که میتواند برای کل نقش های قصه صدا سازی کند طوری که فراموش میکنی یک نفر دارد کتاب را میخواند با فراز و ف ورد لحنت را کنترل کنی مثل خانم درخشش و خیلی توانایی های دیگر آقای شکوری برای این نوع کتاب گویا چندان دلچسب نبودند .
نه واقعا.... پیشنهاد نمیکنم... خوانش در سطحی که از ایشون انتظار میره نیست، یکنواخت و ساکن
با کمال احترام برای جناب شکوری صدای ایشان مناسب این کتاب نیست البته نظر شخصی بنده اینطور است.
صدای بی احساس
چه ترکیبی فوق العاده ای! 👌 محمود دولت آبادی و مجتبی شکوری. چه شود!
سلام.بنده این کتاب را نخریدم ولی از آنجایی که آقای مجتبی شکوری رو میشناسم و پیگیر کار هاشون هستم، و خیلی خیلی هم دوستشون دارم ، نمونه کتاب را هم نگاه انداختم ، و متاسفانه ایشون در روایت کتاب صوتی که انقدر ادبی است مهارت ندارند . و فکر نمیکنم این کتاب با روایت ایشان همچین دلنشین شده باشد. کتاب هایی که سلیس تر هستند ، یا خلاصه کتاب هایی که در برنامه کتاب باز واسمون روایت میکنند از زبان دکتر شکوری بسیار دلنشین تر است. واسشون آرزوی موفقیت دارم و از همینجا میخوام بهشون بگم ، اگر پیام بنده رو میخونند ، خیلی خیلی دوستت دارم دکتر . شما نقش زیادی در آرامش زندگی من داشتی. امیدوارم همیشه هر کجا که هستی سالم و تندرست باشی