نویسنده نقد هنری را در ایران دو دهه پیش گرفتار انحراف و بیبظاعتی و در قید و بند تعصبات و احساسات و یا در بند بیتفاوتی و کمتوجهی دانسته است. تاو در مقدمه کتابش نوشته است: «تا چندی پیش آنچه درباره هنرهای تجسمی و به نام نقد هنری نوشته میشد، در واقع انشاءنویسیهای نویسندگان و شاعرانی بود که دستی به قلم داشتند، اما از موضع و منظر هنرهای تجسمی، حرفهیی شمرده نمیشدند. هر یک از این نویسندگان، بیآنکه پرهیز و پروایی در کار باشد، با مستمسک قرار دادن اثر هنری، قلمگردانیهای خود را به رخ خواننده میکشیدند و بدون توجه به این که نوشتن درباره هر هنر مسبوق به مطالعه و شناخت است، چیزهایی مینوشتند که بیشتر به تساهل و از سر باز کردن شباهت داشت تا به نقد هنری. آنچه در اغلب این نوشتهها دیده میشد از محدوده ذهنیت، مشرب فکری خاص، نگرش رمانتیک و در پارهیی موارد، علایق و روابط و مقاصد خاص بر نمیگذشت و هر نویسنده برای برداشتها و ملاحظات شخصی خود، معاذیر حسی و عاطفی میتراشید.»
او میگوید از دو دهه گذشته تا کنون در نحوه نگارش نقد هنری دگرگونیهایی پدید آمده است و مردم ظرفیت تحمل نقدهای ناهنجار و بیحساب و کتاب را ندارند. از همین جهت برخی از مرورها و نقدهایی که به تأثیر از نگرش تازه نوشته شد جای خود را باز کرد و اقبال گستردهیی میان دوستداران هنر و شماری از هنرمندانِ نقدپذیر برانگیخته است. در نتیجه، شکل نقد هنری و در پی آن نحوه نگاهکردن به اثر هنری هم رفتهرفته تغییر یافت و رنگ و بویی تازه به خود گرفته است.
انگیزه نویسنده از گردآوری مقالات حاضر، گشودن دریچهیی به چشمانداز پیشینه و حال نقد هنری و روشنکردن زمینهها به منظور درک عمیقترِ پرسشهایی است که در رابطه پیچیده میان منتقد و اثر هنری مطرح میشود. این کتاب در واقع محصول بازنگری و بازنویسی مجموعه مقالاتی است که پیشتر به صورت مقالات پیوسته با عنوان «هنر نقد هنری» منتشر شدهاند. فصلهای نخستین آن، پس از اشارهیی گذرا به معضل نقد در دایره فرهنگی و هنری خودمان، در پیوند با تعریفناپذیری هنر و پیشینه نقد هنری است و فصلهای بعدی در ارتباط با گونهها و کارکردهای نقد مدرنی است که از دیدگاههای فرهنگی امروز واجد اهمیت شمرده شده است.
هر بخش از کتابِ «هنر نقد هنری» میتواند مستقل از فصول دیگر مطالعه شود. تنها رشتهیی که فصلهای کتاب را به هم ربط میدهد، مشترکات فلسفی و انسانی و پرسشهایی است که مطرح میکند.