در گذار از دوران پیشامدرن به مدرن، جامعهی ایران در سطوح مختلف دگرگون شد. در طی این گذار، «سرحدات» به «مرز» بدل شد؛ «قلمرو جغرافیایی» شکل گرفت؛ و همزمان با تغییرات مذکور، اعمال حاکمیت سیاسی از حالت «دولت مستعجل» فراتر رفت و «دولت مدرن» به معنای اخص کلمه، تشکیل شد. ساختاری ایستا و باثبات که درون آن، برای نخستین بار، ضمن تمرکز انحصاری اعمال جبر مشروع در سرزمین، امکان دخالتگری موثر در قلمرو حاکمیت فراهم شد.
تبیینی این گونه از وضعیت معاصر ایران، پیش از هر چیز، بیانگر آن است که برای فهم جامعهی ایران، به جای درگیر شدن با «محتوای ایدئولوژیکی ای» که مشروعیت بخش اعمال حاکمیت دولتی است، لازم است که به «فرم اعمال حاکمیت» پرداخت. در متن حاضر، تلاش بر آن است تا با همین گزاره و تأمل در آن، چشماندازی به اقتصاد سیاسی دولت مدرن در ایران گشوده شود که شاید بتوان گفت طرح آن پیش از این مغفول مانده بود.