وقتی کارش تمام میشود، دو تکه پارچۀ همشکل را روبهروی خود میبیند. پارچههای استفادهنشده را کف اتاق میریزد و نخ و سوزن را برمیدارد. پس از بریدن، نوبت دوختن میرسد. دو طرف پارچه را محکم به هم چسبانده و با احتیاط نوک سوزن را از دو لایۀ پارچه عبور میدهد و سپس نخ را در محل دوخت میکشد و محکم میکند. با طمأنینه و تأنی خاصی کار میکند؛ گویی این زندگی خود اوست که در حال دوختن آن است. چشمانش ر ا ریز میکند تا کوکها را با فاصلۀ یکسان و منظم به پارچه دوخت بزند. کارش که تمام میشود، نخ را با انگشتان خود میبُرد و جامۀ آمادهشده را در آن نور کمسو بالا میگیرد. درنهایت خرناسی کوتاه از رضایت نیز میکشد.