سلام
حتماً از دیدن این ایمیل تعجب میکنی. حق داری.
باید بگویم که من عادت دارم هفتهای یک بار، اِسپمهای ایمیلم را چک کنم. هر چند در این مدت، غیر از آگهیهای تبلیغاتی شرمآور و عکس هنرپیشههای درجهچندم سینما و سوژههای آبدوغ خیاری، ندیدهام، ولی عادتم را هم ترک نکردهام. همیشه فکر میکردم شاید لابهلای این آشغالها، ایمیل خوبی باشد که امروز ایمیل شما را دیدم.
معمولاً وقتی اولین بار برای کسی ایمیل میفرستی، احتمال دارد سیستم اشتباه کند و آن را جایی بفرستد که نباید! انسان با داشتن کتابهای راهنما، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، معلم و مربی به قاعدهی تمامِ طول و عرضِ تاریخ اشتباه کرده و میکند، وای به حال کامپیوتر و این نامههای برقی فوریفوتی که هیچ شناختی از آدم و زبان و مرامش ندارند و فرق اینباکس و اسپم را نمیدانند.
شما هر روز هم که سر ساعت شش عصر به منزل بروی، باز امروز که زنگ بزنی، یکی از اهالی خانه با تعجب از پشت آیفون میپرسد: «کیه؟» انگار اصلاً منتظر برگشتت به خانه نبودهاند! پس نباید توقع داشت کامپیوتر اشتباه نکند و همیشه با آغوش باز سراغ ایمیل آدمهای ناشناس برود و نوشتههای سالم را از مزاحم تشخیص بدهد.
«سایهخانم»، به نظرم نباید زندگی را سخت بگیری. ورزش و پیادهروی کن. اگر اهل مطالعه نیستی، حتماً خواندن کتاب را در برنامهی روزانهات قرار بده. موسیقی به روح و روان آرامش میدهد، بسته به حال و هوات، بعضی روزها باخ و بتهوون گوش کن و گاهی از همین آهنگهای ششوهشتیای که از کانالهای ماهواره پخش میشوند. لاکردار بعضی از آنها آنقدر خوب و شادند که فارغ از جنسیت و موقعیتِ اجتماعی، مجبورت میکنند قر بریزی و مهرههای کمر و گردنت را از عزا دربیاوری، باور کن از زاناکس و آلپرازولام و قرصهایی که مزهی گچ میدهند مؤثرتر است. زندگی را سخت نگیر، چون زودتر از آنچه فکر کنی به خط پایان میرسد و... خلاص...
-از متن کتاب-