آملیا بدلیا برای تابستانش کلی برنامهریزی کرده، برای همین وقتی پدر و مادرش میگوید که باید به یک اردوی تابستانی شبانهروزی برود، حسابی ناراحت و عصبانی میشود! آخر او هیچ علاقهای به اینجور اردوها ندارد؛ آن هم یک اردوی قدیمی و خستهکننده و حوصلهسربر. حالا آملیا بدلیا فقط به یک چیز احتیاج دارد، به! یک نقشهی تند و سریع تا به اردو نرود...