این کتاب، این قصه، فراز و نشیبهای عجیبی را پشت سر گذاشته است... طوری که حتی من، به عنوان معمار تکتک جملاتش، بارها، خشتهایش را رها کردم و جملاتی را نیمه و ناتمام باقی گذاشتم. مطمئن نبودم که آیا واقعاً میخواهم آن را بنویسم؟! آیا واقعاً این همان چیزی است که باید گفته بشود؟! آیا مرجانهای این جامعه، صدای «مرجان قاصد» را خواهند شنید؟! چه قضاوتها که خودم نسبت به این شخصیت نداشتم، چه سختگیریها که دیگران نسبت به سرگذشتش نداشتند!