کلید موفقیت با حکایتهای کوتاهش خواننده را از هند به آلپ و سراسر نقاط دنیا میبرد. در هر سطر این کتاب آموزههایی وجود دارد که شاید با تجربه کردن رویدادهای زندگی بتوانیم به آنها پی ببریم. داستان کهن که به ما میآموزد پادشاه یا همان انسانِ پیشرو فقط فردی میتواند باشد که با طبیعت، انسان و حیوانات ارتباطی دوستانه دارد و رازهای همزیستی را میداند. خورشید به او خدمت میکند، حیوانات از او پیروی میکنند و انسان او را دوست دارد. مهمتر از همه آب از او اطاعت میکند. چنین انسانی است که میتواند جامعهی انسانی را مدیریت کند.
در داستانهای دیگر این کتاب هم میبینیم که نویسنده بر یادگیری مشاهدهی رویدادهای زندگی روزمره تأکید دارد. به عقیدهی او زندگی بهترین دانشگاه برای آدمی است. شاید بتوان گفت کسی که خوب مشاهده میکند و جزئیات زندگی روزمره را بررسی میکند، در واقع کسی که به زمان و مکان آگاه است میتواند تحصیلکرده و ماهر باشد، میتواند زندگی بهتری داشته باشد و به کلید موفقیت دست پیدا کند.
کتابِ کلید موفقیت برای برانگیختنِ آدمها منتشر شده است، برای اینکه به چشمهای خود نگاه کنند، از دامانِ خود طلا جمع کنند و مطالعهی آناتومی را از قلبهایشان یاد بگیرند. آدم با مطالعهی ناخنهای انگشتهایش میتواند به خردِ بزرگ و ثروتِ همیشگی دست پیدا کند. از قرارِ معلوم این درسْ راحتترین است و به همین دلیلْ مشکلترین درس بشمار میرود.
«کلیدِ موفقیت» مرورِ جامعی از فلسفهی کانوِل است، و سرشار از ایدههایی است که به محقق کردن مهیجترین رؤیاهای شما برای موفقیت کمک میکنند.