در جنگلهای آفریقا، دستهای از ماموران محیط زیست، در حال جمعآوری حیوانات کمیاب بودن.
یکی از مامورها میون علفزارها قدم میزد و به دنبال گونه ی خاصی از پستانداران میگشت.
ناگهان چشمش به یک شیرکوچولو خورد، به سرعت به طرفش دوئید و میخواست اون رو داخل قفس توی کامیونش بندازه.
شیرکوچولو، همین که میخواست بجنبه تا از دستِ مأمورِ جمعآوری حیوانات فرار کنه، توی یک قفس میلهای پشت درهای بستهی کامیون، زندانی شد.