«آنجا که جنگل و ستارهها به هم میرسند» داستان کودکی مرموز است که به یک زن و مرد غریبه میآموزد چگونه به دیگران اعتماد کنند و به همدیگر عشق بورزند. این کودک که از جهاتی یادآور کارکتر ماندگار «شازده کوچولو» اگزوپری است، ناگهان سر راه زنی قرار میگیرد که بهتازگی با سرطان دست و پنجه نرم کرده است و آرام آرام در دل او جایگاه ویژهای مییابد. از سوی دیگر، پسر جوان و کمتجربهای نیز در همسایگی این زن زندگی میکند و در طول داستان، عشقی عمیق در بین این دو متولد میشود… «گلندی وندرا» اهل شیکاگوی آمریکاست. او پیش از اینکه به نوشتن داستان روی بیاورد، در حوزهی زیستشناسی و به طور مشخص، پژوهشهای مرتبط با پرندگان کار کرده است. عشق به طبیعت و بهخصوص پرندگان، در همین رمان لطیف و انسانی نیز بهخوبی مشاهده میشود. چرا که قهرمان داستان او، برای تحقیق دربارهی زندگی پرندگان، به یک روستای زیبا سفر کرده است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۵۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 396 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۳:۱۲:۰۰ |
نویسنده | گلندی وندرا |
مترجم | عاطفه حاجی آقایی |
ناشر | نشر سنگ |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Where the forest meets the stars |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۱۰/۲۹ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
آنجا که جنگل و ستاره ها بهم میرسند. ۱. شخصیت پردازی نسبتا خوب مخصوصا برای شخصیت اصلی جوآنا و حالا گیب کمتر که میگم چرا ۲. فضا سازی خوب ۳. ایده جالب حالا بریم نقد حاوی اسپویل فراوان اولا اینکه ترجمه روون نیست و من یکم اذیت شدم باهاش دوما اینکه شخصیت پردازی گیب پر از باگه یجایی میگه خب من ترس از فضای باز و اضطراب اجتماعی دارم که خیلی شدیده بعد یهو میره دانشگاه و هیچ مشکلی نداره که خب چرته کسی که اضطراب اجتماعی داره اینقدر ریلکس نیست یکی دیگه اینکه گیب رو سعی کرده یه شخصیت خاکستری نشون بده ولی همین باعث ایجاد باگ شده مثلا سر موضوع خانواده گیب و خیانت مادرش جوانا یه حرفایی میزنه کاملا رویایی و گیب فقط یبار شدید مقاومت میکنه و بعدش میپذیره!؟ هر بار این چرخه تکرار میشه وبدون اینکه دیگه ازش حرفی بزنن گیپ شروع میکنه پذیرش و عملا گیب رو گاگول نشون میده و اونم چه مسئله ای؟ خیانتی که هیچ توجیحی نداره این روش نویسنده برای توجیح خیانت و زیبا نشون دادنش و منت گذاشتنش و فداکاری خطاب کردنش در نهایت روی مغزم خیلی راه رفت چون به روشی چندش، ترحم و ایجاد عذاب وجدان روی اورد که بازم خیانتو توجیح کنه. و گیب که در نهایت همه چیزو میپذیره و جوآنایی که زخم خورده و دانای کله! در اخر حالم بهم خورده و دیگه نمیتونم ادامه بدم و امتیازی هم بهش نمیدم. دستتون بخیر شبتون درد نکنه
از آن کتابهایی لطیفی بود که حین خواندن لذت فراوان بردم، اما تمام که شد، به نظرم کتاب خاصی نبود. موضوع کتاب داستان کودکی فضایی است که با ادعاهایی از محل سکونت قبلیش و ... توجه زنی جوان را به خود جلب می کند و ...
داستان روان و لطیفی داشت و حس معمایی بودنش تا انتهای داستان، اون رو جذاب تر می کرد
قشنگ و لطیف و تاثیر گذاره پیشنهاد میشه