زندگی من بدون در نظر گرفتن نقش مهمی که زن ها در آن بازی کرده اند مفهومی ندارد. من با مادربزرگم و با کلی عمه و خاله بزرگ شده ام، که خیلی هم به من محبت می کردند. همچنین زنان خدمتکاری که کودکی زیبایی برای من ساختند؛ آن ها هم، اگرچه نه به اندازه زن های فامیل، در حد خودشان روی من حساس بودند.
زنی که خواندن و نوشتن را به من آموخت زیبا و جذاب بود، و من بیشتر برای دیدن او به مدرسه می رفتم. در تمام مراحل زندگی ام زنی بوده که دستم را بگیرد و به دل پیچیدگی های زندگی ببرد.