آغوشت، امنترین و دنجترین جای جهان است و صدایت، آرامبخشترین سرود هستی.نگاههایت، عاشقانهترین عاشقانههای دنیاست.دستانت، مظهر لطافت و مهر.
وقتی نامم را صدا میزنی و مرا میخوانی، عاشقانه نامم را دوست میدارم و آن هنگام که به چشمانم خیره میشوی، زیباترین احساس هستی را در من بیدار میکنی؛ دوست میدارمت ...
همچو گرمای خورشید زرین، در یک روز سرد و بیرحم زمستانی، دلربایی و مرا جذب پرتوهای بیدریغ وجودت میکنی تا از گرمای عشقت لبریز شوم...
نامت زیباترین شعرِجهان، چشمانت وسیعترین کهکشان، قلبت همچون قصری که مملو از نابترین الماسهای هستیست، برایم ارزشمند است.
قلب تو، خانهی من است. نباشی، نیستم. ناشاد باشی، غمگینترین سمفونی جهانم ونفست، جان دوبارهای در من تازه میکند.
میستایمت ای که وجودم به وجودت دربند است... عاشقانه دوست میدارمت...