اما آنها خیلی دیر میرسند. وقتی میرسند که افراد آلیس تمام سربازان را کشتند. یاغیان متوجه آن دو میشوند و به تعقیب آنها میپردازند. آنها به درون جنگل فرار میکنند و در کمال تعجب میبینند که نیروهای لنکستر تحت فرماندهی ریزینگهام با وحشت در حال عقبنشینی از دست نیروهای یورک هستند. آنها شب را در جنگل میگذرانند و صبح روز بعد با صدای زنگولهای از خواب بیدار میشوند و وحشتزده میفهمند صدا متعلق به یک جذامی نابینا است که از همان نزدیکی میگذرد. اما معلوم شد او سر دنیل است که برای فرار از میدان جنگ تغییر قیافه دادهاست. او جان را قسم میدهد که با او به ملک موت برگردد. دیگر امیدی به فرار به هولیوود اَبی نیست! هنگام ورود به ملک موت جان به دیک میگوید «او دیگر هرگز جان ماتچام را نخواهد دید؛ دیگر او را نخواهی دید دیک من قول میدهم» دیک متوجه حرف او نمیشود.