لویی فردینان سلین، نویسندۀ طغیانگر و شهیر فرانسوی، با رمان سفر به انتهای شب جایگاهی تسخیرناپذیر در ادبیات جهان به دست آورده و همواره ستایش منتقدان و خوانندگان را برانگیخته است. سلین پزشک بود و رسالهاش را دربارۀ یکی از نوابغ علم پزشکی به نام ایگناتس فیلیپ سملوایس (۱۸۱۸ـ۱۸۶۵) نوشت. دکتر سملوایس دریافته بود عفونتها از طریق ماماها و پزشکان به بیماران سرایت میکند و اگر آنها پیش از حاضر شدن در عملهای زایمان دستان خود را بشویند، نرخ تب پس از زایمان و مرگومیر مادران بهطرز چشمگیری کاهش مییابد. جامعۀ پزشکیِ آن زمان حاضر نبود یافتههای سملوایس را بپذیرد و، بهرغم وجود شواهد روشن در تأیید نظریاتش، او مطرود و مهجور شد و به یک بیمارستان روانی انتقال یافت و در عسرت درگذشت. سالها بعد، مشخص شد این پزشک مجارستانی چه خدمت بزرگی به علم پزشکی و بشریت کرده است و اکنون او را از پیشگامان «ضدعفونی کردن» در جهان میشناسند و میستایند.
«دکتر سملوایس» کتابی است که یک نابغه دربارۀ نابغهای دیگر نوشته است. این کتاب بهخوبی بیم و امیدهای قهرمانانی را که فراتر از زمانۀ خود بودهاند به تصویر میکشد.
بخشی از کتاب:
تمام مردم خواهان آزادی بودند، خواستی جنونآمیز. آدمکشی کسبوکار مردم بود اما در فرانسه به نظر میرسید دستکم نه نفر حاضر به قتل پادشاه باشند. ما مردم متهوری بودیم. هیچکس این واقعیت را اقرار نمیکرد، ولی هیولای مرگ با دهان باز در خانههایمان، زیر پای دادگاه، زیر سایۀ گیوتین بود و باید دستبهکار میشد. هیولای مرگ میخواست بداند چند تن از پادشاهان لیاقت اشرافزادگی را دارند. مردم فکر میکردند هیولا نابغه بود.