جنگ تمام شده و زندگی کمکم به حالت عادی برمیگردد. زمستان است و آنا به یک پالتوی جدید احتیاج دارد. آن روزهای سخت که نه کالایی در مغازهها پیدا میشود و نه پولی برای خرید کالاها وجود دارد، مادر آنا تصمیم میگیرد با مبادلۀ لوازمی که در خانه دارد، پالتو را آمادهکند؛ از تهیه پشم از دامداری گرفته تا دوختن پالتوی زیبا و قرمز رنگ توسط خیاط. صبر، کار، مبادله، چرخهای تولید را بعد از جنگ دوباره به راه میاندازند.