الکسی ایوانویچ، الکسی معلم سرخانهای است که وارد خانوادهای اشرافی میشود. اما این خانواده که از شهری دیگر به این منطقه مهاجرت کردهاند پولی ندارند و ظاهر زندگیشان را حفظ کردهاند و در انتظار مرگ عمه ژنرال نشستهاند تا بعد از مرگ او صاحب ثروت هنگفتی شوند.
الکسی عاشق پولینا، خواهر زن ژنرال میشود پولینا به او اهمیتی نمیدهد و الکسی که به دنبال پول است به پیشنهاد پولینا و با پولی که خودش به او قرض میدهد وارد قمار میشود و همین سرآغاز فروپاشی زندگی الکسی است. در همین زمان، عمه، که منتظر مرگ و ثروتش هستند، تازه با جذابیت قمار آشنا شده است و تمام ثروتش را در قمار میگذارد.
اعضای این خانواده گویی هیچ راه دیگری به جز قمار نمیبینند. آنها در قماربازی به دنبال سرنوشتشان میگردند و این حتی درباره الکسی هم صدق میکند. او سخت عاشق پولینا است اما از نظرش تنها راه رسیدن به او، قمار است.