هوا هنوز تاریک است که فراریها به جنگل میرسند. اکنون برای ادامهٔ عملیات برنامهریزی میکنند. ناخدا برای شناسایی جزیره و جمعآوری اطلاعات موردنیاز عملیات میرود و قول میدهد که تا ده ساعت دیگر بازگردد. کاپیتان مانوئل، دریانوردانی که به همراه آنان به خشکی آمدهاند را به عنوان پشتیبان میگمارد و آنها در جنگل اردو میزنند. مردان و افسرها ساعتها منتظر ناخدا مینشینند و تنها چیزی که آنها را سرگرم میکند صدای جنگ دریایی درحال وقوع است. ده ساعت گذشته و خبری از ناخدا نیست. آنها توسط نیروهای بریتانیایی به فرماندهی کاپیتان باروکلیف موردحمله قرار میگیرند و اسیر میشوند. سپس قدم زنان با کمرهای ضخمی به کلیسا برده میشوند.