من به تجربه دریافتهام که هرگاه شخصی برای شما پیغام تلفنی بگذارد که به خاطر مسئلۀ مهمی فوراً با او تماس بگیرید، اکثراً اهمیت موضوع بیشتر برای خودش مطرح است تا شما، زیرا اشخاص وقتی که میخواهند لطفی در حق شما انجام دهند بسیار صبورانه و با متانت رفتار میکنند و به هیچوجه عجلهای در کارشان نیست. به همین دلیل زمانی که به محل اقامتم برگشتم و تنها فرصت داشتم روزنامهام را بخوانم و برای صرف شام لباس بپوشم حس کردم که میتوانم به آسانی پیغام آقای آلریکر که توسط خانم فلو صاحبخانهام به من داده شد و از من میخواست که فوراً با او تماس برقرار کنم را نادیده بگیرم. خانم فلو پرسید:
ـ آیا او همان نویسنده است؟
ـ بله.
خانم فلو نگاه مشتاقانهای به تلفن انداخت و پرسید:
ـ میخواهید شمارۀ او را بگیرم؟
ـ نه متشکرم.
ـ اگر بار دیگر تماس گرفت چه بگویم؟
ـ بگویید که پیغام بگذارد.
ـ بسیار خوب آقا.
خانم فلو درحالی که لبهایش را جمع کرده بود نگاهی به اتاق انداخت تا ببیند که همهچیز مرتب است و سپس بیرون رفت. او کتاب داستان زیاد میخواند و مطمئن بودم که تمام کتابهای ری را خوانده است و نارضایتیاش به خاطر رفتار من نشان میداد که از طرفداران این نویسنده است. هنگامی که به خانه برگشتم یادداشت خانم فلو را یافتم که نوشته بود:
«آقای کر دو بار تماس گرفتند و پیغام گذاشتند که آیا شما فردا ناهار را میتوانید با او صرف کنید و اگر نه چه روزی مناسب است؟»...
-از متن کتاب-