مسائلِ زیستمحیطی درجایگاهِ جنبشی تازه، باید حوزهی انتخاباتیش رو گسترده کنه و توسعه پیدا کنه و بره فراتر از نقطهی آسایشِ طبیعیِ ما. یکی از چالشهای موفقیت در این جنبش و خلاص شدن از شرِ چیزایی مثلِ پلاستیک و کمک به اقتصاد اینه که مردم با کمی شک و سوءظن به این جنبش نگاه کنن و این رو بپرسن که چطور افرادی مثلِ فقرا، اقشارِ کم درآمد، آدمایی که توی کِنسِر اَلی یا واتس و هارلِم زندگی میکنن یا اهلِ منطقهی اختصاصی سرخپوستان هستن میتونن انقدر دربارهی این مسألهی محیطزیستی احساسی و پرشور باشن؟ این آدمها چطور میتونن به زندگیِ بعدیِ یه بطری پلاستیکی یا بازیافتِ یه تکه آلمینیوم علاقه نشون بدن؟ وقتی بچههاشون تو دردسر میافتن و میافتن زندون، آیا فرصتِ دیگهای بهشون داده میشه؟ این جنبش چطور میتونه بگه که دیگه از ضایعاتِ دورریختنی خبری نیست و با این حال جوامع و زندگیهایی مثلِ "کَنسِر اَلی" که وجودشون مبتنی بر ضایعاتِ دورریزه رو بپذیره؟ حالا فرصتی پیدا میکنیم تا به این جنبش افتخار کنیم. وقتی به این نوع موضوعها فکر میکنیم، شرایط میطلبه که به طور جزئی و فزایندهای از جنبشهای دیگهای از این دست هم صحبت کنیم تا از این چندراهیِ گیجکننده بیرون بیایم.